بِنْت : دختر
بَنات : دختران
تِلکَ : آن (مونث)
جَبَل : کوه
جَمیل : زیبا
ذلِکَ : آن (مذکر)
رَجُل : مرد
رِجال : مردان
شَجَر : درخت
أشْجار : درختان
صَفّ : کلاس
صُفوف : کلاس ها
صورَة : عکس
طالِب : دانش اموز
طُلّاب : دانش آموزان
فَریضَة : واجب دینی
فی : در
قیمَة : قیمت ، ارزش
کَـ : مانند
کالشَّجَر : مانند درخت
کَبیر : بزرگ
کِبار: بزرگان
لَوْحَة : تابلو
مُجالَسَة: همنشینی
مُجالَسَةُ الْعُلَماءِ : همنشینی با دانشمندان
الْمَرأةِ ، إمرأة : زن
ناجِح : موفق
نِسْیان : فراموشی
وَلَد : پسر
أوْلاد : پسرها
هذا : این (مذکر)
هذه : این (مونث)
سایر کلمات متن
جِبال : کوه ها
آفَة : آسیب
عالِم : دانشمند
الْعُلَماء : دانشمندان
جاهِل : نادان
صَغیر : کوچک
حُسْن : خوبی
سوء : بدی
الرَّحْمَة : مهربانی
طَلَب : خواست
النِّساء : زنان
1. اَلْعالِمُ بِلا عَمَلٍ کَالشَّجَرِ بِلا ثَمَرٍ. رسول اللهِ (ص)
دانشمند بدون عمل، مانند درخت بدون ميوه است.
2. حُسْنُ السُّؤالِ نِصْفُ الْعِلْمِ. رسول اللهِ (ص)
خوب پرسيدن ، نیمی از دانش است.
3. مُجالَسَةُ الْعُلَماءِ عِبادَةٌ. رسول اللهِ (ص)
همنشينی با دانشمندان ، عبادت است.
٤. طَلَبُ الْعِلْمِ فَريضَةٌ. رسول اللهِ (ص)
خواستن دانش ، واجب دينی است.
٥. آفَةُ الْعِلْمِ النِّسْيانُ. رسول اللهِ (ص)
آفت دانش ، فراموشی است
هٰذِهِ المَْرأةَ،ُ طَبيبَةٌ.
این زن، پزشک است.
هٰذِهِ الطَّبيبَةُ، ناجِحَةٌ.
این پزشک؛ موفق است.
هٰذَا الرَّجُلُ، طَبيبٌ.
این مرد، پزشک است.
هٰذَا الطَّبيبُ، ناجِحٌ.
این پزشک، موفق است.
ذٰلِكَ الرَّجُلُ، شاعِرٌ.
آن مرد، شاعر است.
ذٰلِكَ الشّاعِرُ، سَعديٌّ.
آن شاعر، سعدی است.
تِلكَ الْمَرأَةُ، شاعِرَةٌ.
آن زن، شاعر است.
تِلكَ الشّاعِرَةُ، بَروينُ.
آن شاعر، پروین است.
هٰذَا الصَّفُّ،کَبیرٌ.
این کلاس، بزرگ است.
هٰذِهِ الشَّجَرَةُ، عَجيبَةٌ.
این درخت عجیب است.
ذٰلِكَ الجْبَلَُ، مُرْتَفِعٌ.
آن کوه، بلند است.
تِلکَ اللَّوْحَةُ، جَميلَةٌ.
آن تابلو، زیباست.
هذه طالِبَةٌ
این دانش آموز است.
(جنسیت مونث)
هذا طالِبٌ
این دانش آموز است.
(جنسیت مذکر)
حروف الفبا در زبان عربی 29 حرف می باشد، چهار حرف در زبان عربی وجود ندارد :(گ ، چ ، پ ، ژ)
ا ، أ ، ب ، ت ، ث ، ج ، ح ، خ د ، ذ ، ر، ز ، س ، ش ،ص ،ض ،ط ظ ،ع ، غ ، ل، ف ، ق ، ک ، م ، ن ، و ، ه ، ی
زبان عربی دو نوع الف دارد: همزه / الف ساکن
مثل إسماعيل الف اول : هَمزه / الف دوم : الف ساکن است.
حروف شمسی : ش ن ل ذ ز ض ظ ر د س ص ث ت ط
این حروف تشدید دارند و (ال) آنها بدون (ل) خوانده می شود مثل) الشَّمس ، الشَّجَر
حروف قمری :ح ق ا ک ه غ م خ و ف ع ج ی ب
حــرف (ال) با این حــروف، همراه ساکـن می آید و خـوانده می شود. مثل) الْقَمَر ، الْبِنت
حرکات در عربی : فتحه : ـــَــ / کسره : ـــِــ / ضمه : ـــُــ ساکن يعنی بدون حرکت : ــْــ
تنوین ها در عربی : نصب : ــًـــ اَن / جر : ــٍـــ صدای اِن / رفع : ــٌـــ صدای اُن
تنوین نصب گاهی با (الف) و گاهی بدون (الف) می آید. مثل : کتاباً ، هدیً ، امرأةً
گاهي تنوين به معنی (ی) و گاهی بمعنی (است) می آید و گاهی ترجمه نمی شود.
مثل) کتابٌ (کتابی) / هذا کتابٌ (این کتابی است) / مثل) علیٌ
(ال) و تنوين ، با هم نمی آيند. الکتابٌ : غلط است
حرکت و تنوین در پایین تشدید بیاید کسره یا جَر است. مثل: الصِّحَّة
حرکت و تنوین در بالای تشدید بیاید : فتحه یا نصب است. مثل: الصِّحَّة
اسم: برای نامیدن است. مثال) علی ، کتاب ، البقرة
علامتهای تشخیص اسم :
داشتن (ال) : الْکتاب / داشتن تنوين : کتاباً ،کتابٌ / اضافه شدن : کتابُ المُعَلِّمِ
بعداز یا آمدن : يا رسول اللهِ / علامت کسره : فی المَدرسَةِ / سه حرفی ساکن دار : ذَهَبْ
بعضی اسمها در معنا مونث هستند. مثل : اُمّ (مادر) / مریم (نام دخترانه) / بنت (دختر)
جنسیت اسم کشورها و شهرها و قبیله ها مونث می باشند. مثل : ایران ، شیراز ، قریش
تعداد و جنسیت : مفرد مذکر
ترجمه فارسی : یک مرد
علامت : - / معنا
مثال : عالِم / علی
اسم اشاره نزدیک : هذا (این)
اسم اشاره دور: ذلک (آن)
تعداد و جنسیت : مفرد مونث
ترجمه فارسی : یک زن
علامت : ة ـة / معنا
مثال : عالِمَة / مریم
اسم اشاره نزدیک : هذهِ (این)
اسم اشاره دور : تِلکَ (آن)
(آشنایی با مفرد از نظر تعداد و جنسیت و اسم اشاره)
۱- ذٰلِکَ الطّالبُ النّاجِحُ، فی الصَّفِّ الْأوَّلِ.
آن دانش آموز موفق ، در کلاس اول است.
۲- هٰذِهِ الطّالِبَةُ النّاجِحَةُ، فی الصَّفِّ الْأوَّلِ.
این ، دانش آموز موفق، در کلاس اول است.
۳- هٰذَا الْوَلَدُ، فی هٰذِهِ الْمَدْرَسَةِ.
این پسر ، در این مدرسه است.
۴- هٰذِهِ الْبِنتُ، فی تِلْکَ الْمَدْرَسَةِ.
این دختر، در آن مدرسه است.
۵- ثَمَرُ هٰذِهِ الشَّجَرَةِ الْکَبیرَةِ ، لَذیذٌ.
میوه این درخت بزرگ ، خوشمزه است.
(الْوَلَدُ : مذکر)
(الْبِنتُ : مونث)
(الشَّجَرَهِ : مونث)
(الطّالِبَهُ : مونث)
(الطّالبُ : مذکر)
تِلْکَ شَجَرَةٌ مُرتَفِةٌ
آن درخت بلندی است.
هٰذِهِ بِنْتٌ ناجحةٌ
این دختر موفقی است.
هٰذَا صَفٌّ جمیلٌ
این کلاس زیبایی است.
ذٰلِکَ جَبَلٌ کَبیرٌ
آن کوه بزرگی است.